Saturday 13 May 2017


نگاه سردساحل به قایق شکسته
نصیحت امواجی بود برپیکرش
پرنده ای غمگین بر لاشه ماهی مرده
داستان استقامت می خواند
عبورازخط آغازی بی انتها
فرار لحظه های تو
خواب خوش خوشبختی
دررویای خودگیسوان تورامی بافد
تابه عشق عروسی خوبان
جشن گل برپاکند
اما رویا هوس نبود 
دردی بود بی پایان
سلامی بودبی جواب
رویاهوسی بود بی هدف 
خوابی بود درانتظارشفا
سال ها می گذردتا این درد سنگین
دهان بازکند برمزارما 
وتو با پرسشی که خودت  پاسخ آن هستی
فریادخواهی زد دیوانگان چرا سفید می پوشند

No comments:

Post a Comment